MAHE MAN

عاشق آن‎ ‎‏«ماه»‏‎ ‎هستم که خورشید گاهی روشنایی اش را از او میگیرد

MAHE MAN

عاشق آن‎ ‎‏«ماه»‏‎ ‎هستم که خورشید گاهی روشنایی اش را از او میگیرد

کوتاه اما عمیق...

The reality of the other person is not in what he reveals to you , but in what he cannot reveal to you.
Therefore , if you would understand him , listen not to what he says but rather to what he does not say

حقیقت آدم ها آن نیست که بر شما آشکار میکنند بلکه آن است که از آشکار کردنش بر شما عاجزند
بنابراین اگر میخواهید آنها را بشناسید به آنچه میگویند گوش ندهید بلکه به آنچه ناگفته میگذارند گوش بسپارید


 
Beauty has its heavenly language, loftier than
 the voice of tongues & lips. It is a timeless language, common to all humanity, a calm lake that attracts the singing rivulets to its depth & makes them silent.

زیبایی زبان آسمانی خود را دارد زیبایی فخیم تر از صداهای
 دهان و لب ها و
و زیبایی زبان بی زما ن است مشترک در تمامی بشریت و دریاچه ای
 آرام که جویبارهای نغمه خوان را به ژر فای خود میکشد و خاموششان می سازد


تقدیم به همه ی نامردهای دنیا

میگه عاشق کفشم. 

راست میگه؛  

عادت داره رو چیزایی که دوست داره ، راه بره ... 

شعر بی ستون

دوست دارم بعد از خوندن شعر زیر ، نظرتون رو در موردش واسم بنویسین. 

ممنون میشم دوست عزیزم ... 

وای مزن تیشه بر این قلب من

عشق نه ، آن نیست که شد زخم تن 
عشق تو را مرهم جانم کنم

نام تو را محو لبانم کنم 
سایه ی مهرت به دو چشمم نهم

من نبرم یاد تو از خاطرم 
سر به فلک یا که زمان می زنم

ناز دو چشمت زجهان می خرم 
نور تویی ، عشق تویی ، جان تویی

مرهم درد دل بی جان تویی 
خار منم ، زار منم ، نی منم

باخته دین و دل خود ، هم منم 
سوی تو را مقصد راهم نهم

سختی آن را به دلم می خرم 
عشق تو تقدیر مرا سخت کرد

باده و هستی به سرم مست کرد 
باده و مستی همه را بشکنم

لیک زعشقت قدمی نگذرم 

جملات کوتاه انگلیسی

 

Without Love -- dayz are

"Sadday,

moanday,

tearsday,

wasteday,

thirstday,

frightday,

 shatterday...

so be in Luv everyday  

 

بدون عشق روزا اینجوری میشن :

روز غم

روز زاری

روز اشک

روز از دست رفتن

روز تشنگی

روز ترس

روز شکستن

پس سعی کن هر روز عاشق باشی.... 

 

Love is the triumph of imagination over intelligence

عشق پیروزی تخیل بر عقل است 

 

یار دل آزار من وفا نشناسد     

  وه که عجب نعمتی است ، یار وفادار

Succored... I promise

 Oh, what is a blessing faithful friend 

 

بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق

 یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است

Innocence sin is less love in the supreme court

 Josef from the lap of his pure to prison

سخن دوست

 و باز هم چند تا جمله ی قشنگ از دکتر شریعتی 


قفس کوچک

هر لحظه حرفی در ما زاده می شود.

هر لحظه دردی سر بر می دارد،

و هر لحظه

نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می کند.

این ها بر سینه می ریزند و راه فراری نمی یابند.

مگر این قفس کوچک استخوانی ،

گنجایشش چه اندازه است؟  

 

چشمه

ای چشمه اینجا درنگ مکن ! 

می پوسی ، مرداب می شوی ، می آلایی.

جاری شو !

دشت های هموار را طی کن !

دره ها را سرازیر شو !

سر خود را به سنگ ها بزن ، بشکن ،

مایست ، پیش برو ، شلاق بخور ، هوا بخور !

رودی شو !

تو را اینجا نگه نمی دارم.

تشنگی سالهایم را همچنان در این کویر نگاه می دارم.

از تو نمی آشامم تا کم نشوی ، تا ضعیف نشوی.

حوضچه ای ، مردابی ، آب راکدی نگردی.

سر به این صحرا بگذار !

از خلوت این دشت مهراس !

آبادی ها و روییدن ها در انتظار توست.

و من همچنان تشنه ، اینجا می مانم  

 

آسمانی دیگر 

سفر به آسمان ها

از روی زمین آغاز نمی شود.

از درون شهرها و آبادی ها ،

از درون خانه ها و بسترها آغاز نمی شود.

از زیر خاک ، از عمق زمین باید به آسمان پرواز کرد.

آن آسمان ،

این سقف کوتاه در زرورق گرفته ی کودن

که بر سر ما سنگینی می کند ، نیست.