MAHE MAN

عاشق آن‎ ‎‏«ماه»‏‎ ‎هستم که خورشید گاهی روشنایی اش را از او میگیرد

MAHE MAN

عاشق آن‎ ‎‏«ماه»‏‎ ‎هستم که خورشید گاهی روشنایی اش را از او میگیرد

سخن دوست

 و باز هم چند تا جمله ی قشنگ از دکتر شریعتی 


قفس کوچک

هر لحظه حرفی در ما زاده می شود.

هر لحظه دردی سر بر می دارد،

و هر لحظه

نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می کند.

این ها بر سینه می ریزند و راه فراری نمی یابند.

مگر این قفس کوچک استخوانی ،

گنجایشش چه اندازه است؟  

 

چشمه

ای چشمه اینجا درنگ مکن ! 

می پوسی ، مرداب می شوی ، می آلایی.

جاری شو !

دشت های هموار را طی کن !

دره ها را سرازیر شو !

سر خود را به سنگ ها بزن ، بشکن ،

مایست ، پیش برو ، شلاق بخور ، هوا بخور !

رودی شو !

تو را اینجا نگه نمی دارم.

تشنگی سالهایم را همچنان در این کویر نگاه می دارم.

از تو نمی آشامم تا کم نشوی ، تا ضعیف نشوی.

حوضچه ای ، مردابی ، آب راکدی نگردی.

سر به این صحرا بگذار !

از خلوت این دشت مهراس !

آبادی ها و روییدن ها در انتظار توست.

و من همچنان تشنه ، اینجا می مانم  

 

آسمانی دیگر 

سفر به آسمان ها

از روی زمین آغاز نمی شود.

از درون شهرها و آبادی ها ،

از درون خانه ها و بسترها آغاز نمی شود.

از زیر خاک ، از عمق زمین باید به آسمان پرواز کرد.

آن آسمان ،

این سقف کوتاه در زرورق گرفته ی کودن

که بر سر ما سنگینی می کند ، نیست.

نظرات 1 + ارسال نظر
محمود جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 19:38 http://www.zanjanhistory.blogsky.com

سلام وب لاگ جالب و قشنگی داری
بهت تبریک میگم
خوشحال میشم اگه بهم سر بزنی
موفق باشی



www.zanjanhistory.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد