MAHE MAN

عاشق آن‎ ‎‏«ماه»‏‎ ‎هستم که خورشید گاهی روشنایی اش را از او میگیرد

MAHE MAN

عاشق آن‎ ‎‏«ماه»‏‎ ‎هستم که خورشید گاهی روشنایی اش را از او میگیرد

یادم باشد...
هروقت خدا این مهره آخرگردنم تیر می کشد یاد این می افتم که همیشه بابا داد می زد:"باز بد جور نشستی ...اینقدر سرتو نکن تو کاغذ...داغون میشه این مهره های گردنتا..."
هروقت مهره گردنم تیر می کشد یاد روزهای کتاب خواندن تا دیر وقت و نوشتن تا بوق سگ می افتم.
این روزها مهره گردنم تیر نمی کشد...این یعنی اینکه از نوشتن و خواندن دور شدم....

*****
هروقت شما تحویل می گیرید یعنی گزارش اجتماعی زدم....یعنی از درد یکی گفتم ...هر وقت حرفی نمی زنید و اخم می کنید یا داد می زنید یعنی سیاسی کاری کردم...یعنی چیزی را نباید می گفتم و گفتم ...یا باید می گفتم و نگفتم به خیالتان البته.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد